جدول جو
جدول جو

معنی نمک نشناسی - جستجوی لغت در جدول جو

نمک نشناسی
(نَ مَ نَ)
نمک ناشناسی. حق ناشناسی
لغت نامه دهخدا
نمک نشناسی
عدم رعایت حقوق نان و نمک: نمک بحرامی ناسپاسی
تصویری از نمک نشناسی
تصویر نمک نشناسی
فرهنگ لغت هوشیار
نمک نشناسی
((~. نَ))
ناسپاسی
تصویری از نمک نشناسی
تصویر نمک نشناسی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نمک نشناس
تصویر نمک نشناس
آنکه حقوق نان ونمک را رعایت نکند، نمک به حرام، ناسپاس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمک شناس
تصویر نمک شناس
کسی که قدر نان ونمکی را که از دیگران خورده بداند، وفادار، سپاسگزار
فرهنگ فارسی عمید
نمک ناشناس. ناسپاس. بی وفا
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ شِ)
عمل نمک شناس. رعایت حق ولی نعمت. سپاس گزاری. حق گزاری. حق شناسی. وفاداری
لغت نامه دهخدا
(گِ)
آنکه حق نمک بشناسد. مقابل حق نمک ناشناس. (آنندراج). باوفا. وفادار. سپاس گزار. (ناظم الاطباء). کسی که حق نان و نمکی که خورده ادا کند. حق شناس. (فرهنگ فارسی معین).
- امثال:
سگ نمک شناس به از آدمی ناسپاس
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ شِ)
عمل نمک ناشناس. ناحق گزاری. حق ناشناسی. ناسپاسی
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نمک کور. حق ناشناس. ناسپاس. که پاس نان و نمک ندارد
لغت نامه دهخدا
سپاسگزار و وفادار کسی که حق نان و نمکی که خورده ادا کند سپاسگزار حق شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمک ناشناس
تصویر نمک ناشناس
آنکه رعایت حقوق نان و نمک را نکند نمک بحرام ناسپاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمک شناسی
تصویر نمک شناسی
سپاسگزاریحق شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
زنک سخن چین و نمک نشناس با این وصف باز شرم نمیکرد و با او دم از دوستی میزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمک ناشناسی
تصویر نمک ناشناسی
عدم رعایت حقوق نان و نمک: نمک بحرامی ناسپاسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمک شناس
تصویر نمک شناس
((~. ش))
سپاس گزار، وفادار
فرهنگ فارسی معین
حق ناشناس، ناسپاس، نمک بحرام
متضاد: حق شناس، سپاسگزار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حق نشناسی، کفران، ناسپاسی، نمک بحرامی
متضاد: حق شناسی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حق شناس، سپاسدار، سپاسگزار، شاکر، قدردان، قدرشناس، ممنون
متضاد: ناسپاس، نمک نشناس
فرهنگ واژه مترادف متضاد